سایه ها صبر کنید

سایه ها صبر کنید

در پس ثانیه هایی که ورق خورده و ساعت شده است
روزها میگذرند
سایه ها در پس هم میگذرند
بی خبر از گذر ثانیه ها
در هراس از ماندن
هیچ اگاه نگشتند که اینگونه تورا میخواند
و چه میگفت درختی که به اندازه ی اندوه خزان تنها بود
و نگاهش نگران در پی همدم میگشت
سایه ها در گذر ثانیه ها
رهسپار ره فردا بودند
و دریغا که نخواهند رسید
بی گمان حال نیای فرداست
که به اندازه ی یک دور زمین
کودک حال لقب میگیرد
سایه ها صبر کنید
ما چرا با لبخند

در همین حال به فردا نرسیم
اندکی صبر که فریاد کشید
سایه ها صبر کنید
ناله ای از پس دیوار خدا را خوانده
این چه دردیست که از ناله ی او می آید

اندکی صبر کنید
اشکها را بزدایید ز اندوه خزان
چهره ها را ز قشنگی سرشار
دیده ها را از مهر
و وجود خود را پر کنید از خوبی
بزدایید فغان را از دل
میل بیهوده به رفتن نکنید
سایه ها صبر کنید



نظرات شما عزیزان:

حسین پور
ساعت18:29---18 ارديبهشت 1392
من تورارمی خواستم تورا که کنار یک باغ سیب از کشش زمین بیخبر بودی.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 17:1 ] [ فارغ التحصیلان ]
[ ]